باز این چه شورش است که در خلق عالم است
بایگانی آبان ۱۳۹۱ :: بـےלּشـ ــ ـاטּ

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
تبلیغات
بـےלּشـ ــ ـاטּ

آدمـے ڪـهـ منتظــر استــ...

هیچــ نشـاטּـهـ ے خاصے نـدارد

نهـ . . .

هیچــ نشـاטּـهـ اے نـدارد

فقــط با هر صــدا بر مے گـــردد

آخرین نظرات
لوگو
تبلیغات
تبلیغات

۲۳ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

انا قتیل العبرات

باید دید هدف آن بزرگوار از این نهضت مقدس چه بوده و راز ماندگاری نهضت عاشورا در چیست؟ چگونه شهادت جمعی اندک در گوشه‌ای از تاریخ، این گونه با تأثیرگذاری و تحول آفرینی در عصر خود، از قالب زمان خارج شده و اکنون نیز حقیقت جویان گیتی را به شگفتی واداشته است؟ 
 
رهبر فرزانه انقلاب در سخنانی بسیار دقیق، به تفصیل درباره هدف اصلی قیام امام حسین (ع) سخن گفته‌اند و ابعاد گوناگون آن را واکاویده‌اند. آنچه دراین بخش بدان می‌پردازیم، عصاره سخنان ایشان در این باره است. 
 
الف) دو دیدگاه نادرست در تعیین هدف نهضت حسینی 
 
از دیدگاه مقام معظم رهبری، دو گروه از اندیشمندان در تعیین هدف قیام حسینی به بیراهه رفته‌اند: 
 
- کسانی که قیام آن حضرت را برای «تشکیل حکومت و کنار زدن حکومت فاسد یزید» می‌دانند؛ 
 
- کسانی که قیام آن حضرت را برای «شهید شدن»‌ می‌پندارند 
 
دیدگاه گروه نخست درست نیست، زیرا «کسی که به مقصد حکومت حرکت می‌کند، تا آنجا پیش می‌رود که ببیند این کار، شدنی است. تا دید احتمال شدن این کار، یا احتمال عقلایی وجود ندارد، وظیفه‌اش این است که برگردد»؛ حال آنکه حضرت با وجود علم به شهادت خود و یارانش،‌ تا آخرین قطره خون پاکش به مبارزه ادامه داد و شربت شهادت نوشید. 
 
دیدگاه گروه دوم نیز نادرست است؛‌ زیرا که با مبانی اسلامی درباره مسأله مهم شهادت سازگاری ندارد. این گروه معتقدند «حضرت می‌دانست که نمی‌تواند حکومت تشکیل دهد؛ بلکه اصلاً آمد تا کشته و شهید شود!»؛ یعنی امام حسین (ع) اندیشید که «چون با ماندن نمی‌شود کاری کرد، پس برویم با شهید شدن، کاری بکنیم!»؛ درحالی که «ما در اسناد و مدارک اسلامی،‌ نداریم که برو خودت را به کام کشته شدن بینداز». 
 
پس نتیجه این شد که «نه می‌توانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود، و نه می‌توانیم بگوییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد». 
 
ب) هدف حضرت؛‌ بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح 
 
از نظر رهبر فرزانه انقلاب، هدف اصلی قیام خونین دشت نینوا، «بازگرداندن جامعه اسلامی به خط صحیح» است. 
 
انحراف در جوامع بشری به دو شکل قابل تصور است: انحراف فردی که در آن، مردم یک جامعه به فساد آلوده می‌شوند، ولی انحراف ایشان، ضرری به اصل دین وارد نمی‌آورد؛ و انحراف حکومت و حاکمان افزون بر انحراف مردم،‌ که اساس اسلام و مسلمانی را هدف قرار می‌دهد و بیم تغییر جهت در صراط مستقیم دین داده می‌شود. به فرموده رهبرعزیزمان: یک وقت مردم که فاسد می‌شوند! از آدم‌های فاسد، اصلاً دین صحیح صادر نمی‌شود. قرآن و حقایق را تحریف می‌کنند؛ خوب‌ها را بد، بدها را خوب، منکر را معروف و معروف را منکر می‌کنند! خطی را که اسلام مثلاً به این سمت کشیده است، صد وهشتاد درجه به سمت دیگر عوض می‌کنند! 
 
اگر جامعه و نظام اسلامی به چنین چیزی دچار شد، تکلیف چیست؟ 
 
تا پیش از حاکم شدن یزید بر جامعه اسلامی، هنوز انحراف جامعه به حدی نیست که بیم از بین رفتن اساس اسلام وجود داشته باشد. «جامعه در زمان پیغمبر و زمان امیرالمومنین که به آن شکل منحرف نشده است. در زمان امام حسین که معاویه در رأس حکومت است، اگر چه خیلی از نشانه‌های آن انحراف، ‌پدید آمده است، اما هنوز به آن حدّی نرسیده است که خوف تبدیل کلی اسلام وجود داشته باشد. شاید بشود گفت در برهه‌ای از زمان، چنین وضعیتی هم پیش آمده؛‌ اما در آن وقت، فرصتی نبود که این کار انجام گیرد؛ موقعیت مناسبی نبود». اما حاکم شدن شخصی چون یزید بر سرنوشت مسلمانان، دیگر قابل تحمل نبود و شخص اول جهان اسلام باید کاری می‌کرد. 
 
دوره سیدالشهدا (ع) دو ویژگی داشت که تا پیش از آن به وجود نیامده بود: 
 
1. انحراف حاکم به حدّی بود که برای اصل اسلام احساس خطر می‌شد؛‌ «برای این‌که بعد از معاویه، کسی که حتّی ظواهر اسلام را هم رعایت نمی‌کند‍! شُرب خَمر و کارهای خلاف می‌کند. تعرّضات و فسادهای جنسی را واضح انجام می‌دهد. علیه قرآن حرف می‌زند. علناً شعر بر خلاف قرآن و بر رّد دین می‌گوید و علناً مخالف با اسلام است! منتها چون اسمش رئیس مسلمان‌هاست،‌ نمی‌خواهد اسم اسلام را براندازد. او عامل به اسلام،‌ علاقه‌مند و دلسوز به اسلام نیست؛ بلکه با عمل خود،‌ مثل چشمه‌ای که از آن مرتب آب گندیده تراوش می‌کند و بیرون می‌ریزد و همه دامنه را پر می‌کند، از وجود او آب گندیده می‌ریزد و همه جامعه اسلامی را پر خواهد کرد». 
 
2. زمینه و موقعیت ایستادگی دربرابر حکومت پدید آمده بود. «زمینه هم آماده است. زمینه آماده است، یعنی چه؟ یعنی خطر نیست. چرا؛ خطر که هست. مگر ممکن است کسی که در رأس قدرت است، در مقابل انسان‌های معارض، برای آن‌ها خطر نیافریند؟ جنگ است دیگر. شما می‌خواهی او را از تخت قدرت پایین بکشی و او بنشیند تماشا کند! بدیهی است که او هم به شما ضربه می‌زند. پس خطر هست. 
 
این‌که می‌گوییم موقعیت مناسب است؛ یعنی فضای جامعه اسلامی، طوری است که ممکن است پیام امام حسین (ع) به گوش انسان‌ها درهمان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین به گوش انسان‌ها در همان زمان و در طول تاریخ برسد. اگر در زمان معاویه، امام حسین (ع) می‌خواست قیام کند،‌ پیام او دفن می‌شد. این به خاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاست‌ها به گونه‌ای بود که مردم نمی‌توانستند حقّانیت سخن حق را بشنوند. لذا همین بزرگوار، 10 سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولی چیزی نگفت؛ اقدامی و قیامی نکرد؛‌ چون موقعیت آنجا مناسب نبود». 
 
جالب اینجاست که این تکلیف سترگ، ‌با عذر و بهانه و احساس خطر و ترس جان برطرف نمی‌شود. به همین دلیل، امام حسین (ع) نصیحت دوستان به ظاهر مشفق را نپذیرفت و در حرکت به سوی تکلیف سستی نورزید. 
 
البته این هدفِ «بازگرداندن جامعه اسلامی به خطر صحیح»، زمان و مکان نمی‌شناسد و هرگاه راه عوضی شود و جهالت و ظلم و استبداد و خیانتِ کسانی، مسلمانان را منحرف کند، زمینه و شرایط آماده جهاد در راه خدا می‌شود و باید در آن مسیر حرکت کرد. «امام حسین‌ (ع) قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است؛ ‌بلکه خودش یک مصداق بزرگ امر به معروف و نهی از منکر است». این حرکت، ناگزیر به دو نتیجه می انجامد:‌ حکومت یا شهادت: 
 
وقتی انسان به دنبال این هدف راه می‌افتد و می‌خواهد علیه حکومت و مرکز باطل قیام کند،‌ برای اینکه اسلام و جامعه و نظام اسلامی را به مرکز صحیح خود برگرداند، یک وقت است که وقتی قیام کرد، به حکومت می رسد؛... یک وقت است که این قیام، به حکومت نمی‌رسد؛ به شهادت می‌رسد. 
 
     *برگرفته از ویژه نامه "احسان ماندگار" معاونت فرهنگی سازمان اوقاف

میم عین

امیرکبیر

آیت الله اراکی (ره) فرمودند:

« شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت، پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته‌شدی، این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر

سؤال کردم: چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه

با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟

جواب داد: هدیه مولایم حسین است!

گفتم: چطور؟

با اشک گفت: آن‌گاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم می‌رفت، تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد، آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و گفت:

« به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم!»

 

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین...

امیرکبیر

 

 

پ.ن.:

امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه که با دسیسه های یک سری وطن فروش و طماع در حمام فین کاشان به قتل رسید در شهر کربلا در کشور عراق به خاک سپرده شد. احتمال دارد برای دور ماندن مردم از مزارش وجلوگیری از تبدیل آن به میعادگاه مظلومان، او را از ایران و ایرانی دور کردند.

پس از فوت امیر نعش او را با احترام با حضور اعیان کاشان به پشت مشهد کاشان حمل کردند و در جوار قبر حاجی سید محمد تقی مدفون ساختند. بعد از آنکه عزةالدوله به طهران برگشت از ناصرالدین شاه اجازه گرفت که نعش شوهر را به کربلا بفرستند. این اجازه تحصیل شد و جسد امیر بعد از چند ماه که از قتل او گذشته بود به کربلا فرستادند. مقبره امیر هنوز هم در کربلا باقیست .

و در تاریخ زمان مرگ امیر چنین آمده است:

معتمدالدوله فرهادمیرزا برای ماده تاریخ قتل امیر این چهار عبارت را یافته است: « امیرنظام، خدمت کرد، به هجدهم مه ربیع الاول مقتول گردید، مرد بزرگی تمام شد » که همه با سال ۱۲۶۸ برابر است.

میم عین

عبدالله بن حسن

 

پدر عبدالله بن الحسن (علیه السلام) امام حسن مجتبی (علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می‏باشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود. 
 
سختى زخمها امام حسین(ع) را بر زمین نشانده بود و سپاهیان او را از هر سوى در میان گرفته بودند. 
 
عبداللّه بن حسن که در آن زمان یازده سال بیشتر نداشت عموى خود را نگریست که دشمن او را از هر سوى در میان گرفته است . یاراى دیدن بیشتر این منظره را نداشت . بى اختیار به سوى عمو دوان شد. 
 
عمّه اش زینب خواست عبدالله را بگیرد، امّا او از چنگ عمّه گریخت و خود را به عمو رساند. 
در این هنگام بحربن کعب شمشیر را بلند کرد تا بر حسین فرود آورد. عبداللّه فریاد زد: اى ناپاک، آیا مى خواهى عمویم را بکشى؟ 
 
بحر ضربه خود را فرود آورد و عبداللّه دست خویش سپر کرد. شمشیر دست عبداللّه را برید و دست به پوست آویزان ماند. یادگار امام مجتبى علیه السلام فریاد زد: یا عمّاه . آنگاه خود را در دامن عمو انداخت. عمو او را به خود فشرد و فرمود: پسر برادر، بر آنچه بر تو نازل شده است صبر کن و اجر خود را از خداوند بخواه، که خداوند تو را به پدران پاکت ملحق کند. 

در همین حال که عبدالله بر دامن عمو بود حرملة بن کاهل تیر به سوى او افکند و او را به شهادت رساند. 
 
شیخ مفید گفته است : 
 
سپس عبدالله، پسر امام حسن مجتبى علیه السلام که نوجوانى نا بالغ بود، از پیش زنان بیرون آمد و آمد تا کنار عمویش علیه السلام ایستاد. زینب ، دختر على علیه السلام خود را به او رساند تا او را نگه دارد. 
 
حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگهدار! عبدالله نپذیرفت و بشدت مقاومت کرد و گفت : به خدا از عمویم خدا نمى شوم ! ابجر بن کعب به طرف به طرف امام حسین علیه السلام حمله کرد. آن نوجوان گفت : اى نا پاک زاده ! عمویم را مى کشى؟ ابجر با شمشیر بر دست آن نوجوان زد و دستش جدا گردید و از پوست آویزان شد. 
 
عبدالله صدا زد: اى مادر! حسین علیه السلام او را در آغوش کشید و فرمود: برادر زاده ! بر آنچه پیش آمد صبر کن و امید خیر از سوى خدا داشته باش . خداوند تو را به پدران شایسته ات ملحق مى کند. 
سید بن طاووس گوید: حرمله ملعون تیرى افکند و او را در دامن عمویش حسین علیه السلام به شهادت رساند. 
 
شیخ مفید گفته است : 
سپس امام حسین علیه السلام دست خود را به آستان الهى بلند کرد و گفت : خداوندا! اگر آنان را تا مدت معینى بهره مند خواهى کرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتت ساز. والیان را هرگز از آنان خشنود مکن . آنان دعوتمان کردند تا یارى مان کنند، سپس تجاوز کرده و ما را کشتند. سپاه دشمن از چپ و راست به باقیمانده یاران حسین علیه السلام حمله ور شدند و همه را کشتند و جز سه یا چهار نفر کسى باقى نماند.

 

بسته شد چشمش، ولی لب باز شد
آخرین نجوای شه آغاز شد

کای خدا گر چه مرادت حاصل است
دیدن مرگ یتیمان مشکل است

در ره تو هستی‌ام از دست رفت
حیف شد، عبداللَهَم از دست رفت

این دو بر من، روح پیکر بوده‌اند
یــادگــاران بــرادر بـــوده‌اند

 

میم عین

نفسیم کسیلدی جانا

قوتار انتظاری بسدیر

بو گنیش زمانه سنسیز

منه باغلی بیر قفسدیر

یاصاحب الزمان(عج)

میم عین
رهبرانقلاب صبح امروز دردیدار مسئولان حج امسال:واقعیت مسئله سوریه این است که جبهه استکبار قصد دارد حلقه وصل زنجیره مقاومت در منطقه را که در همسایگی رژیم غاصب صهیونیستی قرار دارد، نابود کند.
میم عین
تبلیغات