ویرانه را بـابـا چراغــــان کردی امشب
همچون علی یاد یتیمان کردی امشب
من در کنار لاله ی سُــرخم بمیــرم
یا آنکه از هرزخم تو صدبوسه گیرم
بر دامنم بنشین که راز دل بگویم
با اشک خود خاکستر از رویت بشویم
با اشک خود دامان صحرا را بشویم
شاید گل روی تو را بــابــا ببویم
بی اشک و آه و زاری و ناله نمی شود
اصلن بدون حبّ سه ساله نمی شود فهم من از سلوک الی الله.. یک کلام بی بی اگر نکرد حواله ... نمی شود |