باز این چه شورش است که در خلق عالم است
زین العابدین :: بـےלּشـ ــ ـاטּ

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
تبلیغات
بـےלּشـ ــ ـاטּ

آدمـے ڪـهـ منتظــر استــ...

هیچــ نشـاטּـهـ ے خاصے نـدارد

نهـ . . .

هیچــ نشـاטּـهـ اے نـدارد

فقــط با هر صــدا بر مے گـــردد

آخرین نظرات
لوگو
تبلیغات
تبلیغات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زین العابدین» ثبت شده است

ضریح ائمه بقیع

 

سفیان بن عیینة گوید: به زهری گفتم: آیا علی بن الحسین علیهما السلام را دیده‌ای؟
گفت: آری، کسی را با فضیلت تر از او ندیده‌ام. به خدا سوگند! برای او دوستی در نهان و دشمنی در آشکار نمی بینم.
گفتند: جریان چیست؟
گفت: هرگز کسی که او را دوست می داشت به خاطر کمال شناخت و فضیلتش بر او حسد نمی ورزید، و کسی که گر چه با او دشمن بود، ولی به واسطه شدت مدارایش با او مدارا می کرد.

 

علل الشرائع، ج ١، ص ٢٣٠

میم عین

یا زین العابدین

 

بسته است همه ی پنجره ها رو به نگاهم
چندی است که گم گشته ی در نیمه ی راهم
 
حس میکنم آیینه ی من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد وغبار است
 
از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجاده ی بارانی خود را نگشودم
 
پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابو حمزه نخواندم
 
ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را
با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را
 
بر آن شده ام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب
 
ای زینت تسبیح و دعا زمزمه هایت
در حیرتم آخر بنویسم چه  برایت
 
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه است
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
 
در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
 
از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است
"پیراهن افلاک پر از عطر عبایت"
 
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود الکن به ثنایت
 
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده افتاده به پایت

میم عین


 

مرحوم شیخ طوسى رحمة اللّه علیه در کتاب خود آورده است:

روزى شخصى بر امام سجّاد زین العابدین علیه السّلام وارد شد و عرضه داشت:

اى پسر رسول خدا! شب را چگونه و در چه حالتى سپرى نمودى؟ و اکنون در چه حالتى هستى؟

حضرت در پاسخ چنین اظهار نمود:

«شب را گذراندم و هم اکنون در حالتى مى باشم که هشت چیز به دنبال من مى باشند و مرا مى طلبند:
1 - خداوند متعال، که از من اطاعت و اجراء دستورات و انجام واجبات و وظایف را مى طلبد.
2 - پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله، که انجام مستحبّات و کارهاى پسندیده را از من مى طلبد.
3 - عائله و خانواده ام، که از من نفقه و مایحتاج زندگى خود را درخواست دارند.
4 - هواى نفس، که آرزوى رسیدن به خواسته هاى خود را دارد.
5 - شیطان، که مى خواهد مرا مطیع و فرمانبر خویش قرار دهد.
6 - دو ملک مامور الهى، که در همه جا و همه حالات همراه من هستند و از من صداقت و درستکارى مى خواهند.
7 - ملک الموت و عزرائیل است، که هر لحظه ممکن است روح و جان مرا بگیرد.
8 - و در نهایت قبر است، که در انتظار دریافت و تحویل بدن و جسم من به درون خود مى باشد.»


سپس امام علیه السّلام افزود: اکنون حال کسى که در چنین حالات و در مقابل چنین طلبکارانى قرار گرفته است، چگونه مى تواند باشد؟

اعیان الشّیعة : ج 1، ص 645.

میم عین
تبلیغات