باز این چه شورش است که در خلق عالم است
زینب :: بـےלּشـ ــ ـاטּ

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

بـےלּشـ ــ ـاטּ

ـهـمـیـشـهـ ـبــهــ ــ ــ ـانـهـ اے ـهـسـتـــ . . .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
تبلیغات
بـےלּشـ ــ ـاטּ

آدمـے ڪـهـ منتظــر استــ...

هیچــ نشـاטּـهـ ے خاصے نـدارد

نهـ . . .

هیچــ نشـاטּـهـ اے نـدارد

فقــط با هر صــدا بر مے گـــردد

آخرین نظرات
لوگو
تبلیغات
تبلیغات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زینب» ثبت شده است

یاابن الغریب ...

محرم


روضه‌های ماه محرمِ جدتان به کنار ...

از این‌جا به بعد دیگر کسی، از شرمِ رویِ شما، جرئت نمی‌کند از روضه‌های شام بخواند ...

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را

یک جا روایت می‌کند: الشام الشام


در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی

عرض ارادت می‌کند: الشام الشام

هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید

تجدید بیعت می‌کند: الشام الشام


قرآن پرپر روی نیزه غربتت را

هر دم تلاوت می‌کند: الشام الشام

.

.

.

 

میم عین

عصر عاشورا

 

چه ضرورتی داشت امام حسین (علیه السلام) در این سفر، خانواده را همراه خود ببرد؟ چه اشکالی پیش می آمد که آنان را در مکه باقی گذارد تا در جوار خانه خدا عبادت کنند یا آنان را به همراه عبدالله بن عباس به مدینه بفرستد؟ 
 
آمدن زن و بچه همراه امام حسین (علیه السلام) هیچ گونه نقش منفی در نهضت امام و به پیروزی رسیدن آن نداشته است. آنچه مهم است اینکه آیا همراهی آنان با امام تأثیر مثبتی برای اسلام یا برای خود آنان داشته است یا خیر؟

عمل امام حسین (علیه السلام) نیاز به تفسیر و تبیین دارد همان گونه که قرآن نیاز به آن دارد، نیاز به تفسیر و تحلیل داشتن یک عمل نشانگر رمز و رازدار بودن و پیچیده بودن آن می باشد به گونه ای که وقتی به آن نگاه می شود سۆال های متعددی برای ناظر به وجود می آید. کثرت سۆال از نیاز به تفسیر حکایت می کند و هر گونه پاسخ به آنها نوعی تفسیر و تبیین می باشد.
 
اگر فرض شود همراهی خانواده امام با وی هیچ نقش مثبتی در اسلام، نهضت و… نداشته باشد باز بردن آنان به همراه خود، قابل توجیه است، زیرا که آنان خودشان خواستار همراهی با حضرت بودند و چندین بار که در طول مسیر اعلام کرد که هرکس می خواهد برگردد هیچ یک از آنان چنین خواسته ای را مطرح نکرد بلکه اگر در جاهایی امام می فرمود که همراهی آنان لازم نیست و می توانند برگردند آنان ناراحت می شدند. و حتی در کربلا و پس از آن هیچ یک نمی گفتند ای کاش به چنین سفری نمی رفتیم. 
 
نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحت های زیاد، تشنگی و… از زن و فرزند خود غافل نمی شود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنه هایی بروز کند 
 
بنابراین بر فرضی که همراهی آنان با امام حسین (علیه السلام) هیچ نفع و ضرری نداشته باشد، باز رفتن آنان به همراه امام خواست شخصی آنان بوده و خودشان بر چنین مسافرت و چنین رنج و درد کشیدن هایی راضی و بلکه خوشحال بوده اند و ما نباید افراد را بر کاری که به دلخواه خود انجام داده اند و پدر به عنوان رئیس خانواده آنان را در خواستشان آزاد گذاشته و ضرر و زیانی برای دیگران نداشته، توبیخ یا محاکمه کنیم. بلکه باید از امام حسین (علیه السلام) درس مهربانی و مدیریت بیاموزیم که چنان با خانواده و کودکان مهربانی کرده که حتی در سخت ترین شرایط، حاضر نیستند او را تنها بگذارند. 
 
اوج عشق خانواده به امام حسین (علیه السلام) را می توان از کلام «جون» غلام ابوذر فهمید. او که غلامی سیاه و هدیه ابوذر به امام حسین (علیه السلام) بود وقتی حضرت او را مرخص کرد تا برود و زنده بماند و به جای اینکه از آزادی خود خوشحال شود گریه افتاد و گفت: … سوگند به خدا شما را رها نمی سازم تا خون سیاهم به خون های شما در آمیزد.( موسوعه کلمات الامام الحسین، 452) 
 
وقتی که یک غلام که همیشه خواستار آزادی است این چنین باشد، حساب دیگران و عشق و علاقه شان به امام روشن است. چنانکه عبدالله بن حسن که نوجوان بود و برای دفاع از عمویش از خیمه فرار کرد و وقتی شمشیری حواله امام حسین (علیه السلام) شد دست خود را جلو برد تا به این وسیله از امام دفاع کند و دستش قطع شد(همان، ص 507) 
 
  
فواید همراهی خانواده با امام 
 
1- مسلم است که اگر امام بدون زن و فرزند بلکه با هفتاد یا صد یا پانصد مرد جنگی از مکه به سوی کوفه رهسپار می شد، به راحتی ممکن بود که به آنان برچسب یاغی، مفسد، خارجی و… بزنند و در همان اولین برخورد در بیرون کوفه آنان را به عنوان خارجی و حَروُری از بین ببرند که در این صورت کشته می شدند و اثری از آنان در صفحه آن روز یا هر روز تاریخ باقی نمی ماند. 
 
2- بعید نبود که حکومتیان به عنوان لشکر فاتح به مکه یا مدینه حمله کنند و برای درس عبرت گرفتن به دیگران هر جنایتی فجیعی را درباره زن و فرزند امام مرتکب شوند، همان گونه که در واقعه حره با اهل مدینه چنین کردند. 
امام حسین (ع) 
 
3- خانواده امام حسین (علیه السلام) توانستند پیام رسان حادثه کربلا باشند و در کوفه، شام، مدینه و بین راه، تنها کافی بود که خود را معرفی سازند که نوه ها و فرزندان نوه های پیامبرند و لااقل شامیان بفهمند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، خویشاوندانی نزدیک تر از معاویه و یزید دارد که به فرمان یزید کشته و اسیر گشته اند. 
 
4- مقاومت خانواده امام بر انجام واجبات الهی درباره احکامی را که می رفت تا مندرس شود، زنده ساخت که از جمله آنها می توان اصرار آنان بر حفظ حجاب، حفظ خود از نامحرمان، جلوگیری از مورد دید واقع شدن، جلوگیری از اختلاط زن و مرد نام برد.( ر.ک: تاریخ الطبری، 4/367 تا 379) 
 
5-  نشان دادن راه مبارزه به تمامی مبارزان، که اگر خانواده خوب تربیت شد و خوب آموزش دید، در بحبوحه کار، همراه، همگام و هماهنگ با نهضت است، سخنان زنان در تقویت مردان برای دفاع از امام حسین (علیه السلام) و برای دفاع از اهل بیت، نشان می دهد که کار کردن بر روی خانواده و تربیت آنان اثر مهمی در پیشرفت کار دارد. 
 
بی جهت نبوده که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»( سوره شعراء، آیه 214. و خویشان نزدیکت را هشدار ده) و به اهل ایمان دستور داده است: «قوا انفسک و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة».( سوره تحریم، آیه 6، خود و خانواده تان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگ است حفظ کنید) 
 
به هر حال امام(علیه السلام) نشان داد که در دوران فراغت باید به انسان سازی پرداخت تا در روز حادثه آن انسان ها با مقاومت و فداکاری انسان را در راه هدف یاری دهند. 
 
6-  نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحت های زیاد، تشنگی و… از زن و فرزند خود غافل نمی شود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنه هایی بروز کند. 
 
نمایاندن چهره واقعی دشمن، که در راه رسیدن به مقام، حتی ناجوانمردانه ترین شیوه ها را به کار می برد و زن و کودکان که از تعرض مصونند و در جنگ ها نباید مورد آزار و اذیت یا کمبود امکانات قرار گیرند را در معرض شدیدترین تضییقات قرار داد و حتی آنان را از آب منع کرد و علاوه بر مردان که تشنه جان دادند زنان نیز در حالت تشنگی شدید به سر می بردند 
 
زیاد دیده شده که در تصادفات و غیره، فرد از خانواده و فرزندانش غافل می-شود و در لحظاتی تمام فکرش به خودش و نجات خودش معطوف است و گاهی حتی با نابودی آنان به دست خود، راه نجات خود را می پوید نشان دادن روحیه ای برعکس، حتی در آخرین لحظات آن گونه که در رجزهای امام حسین (علیه السلام) و کلماتش ظاهر است اوج روحیه او را می رساند نظیر: «من حسین بن علی هستم، سوگند خورده ام که سر تسلیم فرو نیاورم، از خانواده پدرم دفاع کنم، بر دین پیامبر حرکت می نمایم.»( ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، 499. انا الحسین بن علی آلیت ان لا أنثنی احمی عیالات ابی امضی علی دین النبی) 
 
یا کلام معروف امام حسین (علیه السلام) که خطاب به آن فرمود: اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید در این دنیایتان آزادمرد باشید … من با شما می جنگم و شما با من می جنگید و زنان گناهی ندارند، تا من زنده ام سرکشان، یاغیان و جاهلانتان را از تعرض به خانواده ام باز دارید. با این کلمات نشان داد که غیرت و مردانگی در هر حالی ولو آخرین لحظه حیات باشد، خوب است، اگر زن و فرزند همراه او نبودند چنین پیامی را نمی توانست به این زیبایی بیان کند. 
 
7-  آموزش اینکه دفاع از کیان اسلام و دفاع از عقیده و آرمان زن و مرد نمی شناسد و هرکس در حد توان خود می تواند در این امر مهم شریک باشد. 
 
8-  نمایاندن چهره واقعی دشمن، که در راه رسیدن به مقام، حتی ناجوانمردانه ترین شیوه ها را به کار می برد و زن و کودکان که از تعرض مصونند و در جنگ ها نباید مورد آزار و اذیت یا کمبود امکانات قرار گیرند را در معرض شدیدترین تضییقات قرار داد و حتی آنان را از آب منع کرد و علاوه بر مردان که تشنه جان دادند زنان نیز در حالت تشنگی شدید به سر می بردند.

به نقل از تبیان

میم عین

بسم الله الرحمن الرحیمفخر بانوان حضرت زینب  علیها السلام   فرمودند: شب عاشورا از خیمه خود بیرون آمدم تا حال برادرم حسین  علیه السلام  و یارانش را بجویم . او را در خیمه خود تنها دیدم که نشسته و با خداى سبحان مناجات مى کند و قرآن مى خواند. پیش خود گفتم آیا در چنین شبى باید او تنها بماند؟! مى روم و برادران و عموزادگان خود را سرزنش مى کنم . به سوى خیمه عباس  علیه السلام  آمدم . ناگاه همهمه و صداى غرایى شنیدم در پشت خیمه ایستادم دیدم بنى هاشم همه حلقه زده گرد عباس بن على  علیه السلام  - که همچون شیر بر زانو تکیه داشت – نشسته اند و او همانند حسین  علیه السلام  خطبه اى مشتمل بر حمد و ثناى خداوند و سلام بر پیامبر  صلى الله علیه و آله و سلم   ایراد کرد و در آخر گفت : برادران ! و برادرزادگان ! و عمو زادگانم ! چون صبح درآید چه مى کنید؟
گفتند: تو فرمانده مایى هر چه فرمایى همان کنیم .
عباس  علیه السلام  فرمودند: بار سنگین را جز صاحبانش بر نمى دارند. این اصحاب با امام  علیه السلام  خویشى ندارند پس چون صبح درآید اولین کس که به کارزار مى پردازد، شمایید. ما پیش از آنها کشته مى شویم تا مردم نگویند! اصحاب خود را پیش انداختند و چون آنان کشته شدند خود با شمشیر ساعت به ساعت به درمان پرداختند.
بنى هاشم برخاسته شمشیر از نیام کشیدند و به برادرم عباس  علیه السلام  گفتند: ما بر همانیم که تو بر آنى .
من چون این یکپارچگى و تصمیم قاطع ایشان را  در یارى امام  علیه السلام  دیدم قلبم آرام گرفت و خوشحال شده چشمانم اشکبار شد. خواستم به سوى برادرم حسین  علیه السلام  رفته به او خبر دهم که ناگاه از خیمه حبیب بن مظاهر نیز همهمه و صدا شنیدم بدان سو رفته پشت خیمه ایستادم و دیدم اصحاب همانند بنى هاشم برگرد حبیب حلقه زده اند و او مى گوید: همراهانم ! چرا به اینجا آمده اید؟ خدا رحمتتان کناد، آشکارا گویید؟
گفتند: آمده ایم تا حسین فاطمه  علیها السلام   را یارى کنیم .
گفت : چرا زنان خود را طلاق گفتید؟
گفتند: براى یارى حسین  علیه السلام ؟
گفت : چون صبح در آید چه مى کنید؟
گفتند: تو فرمانده مایى هر چه فرمایى همان کنیم .
گفت : چون صبح در آید اول کس که به میدان نبرد مى رود شمایید. ما پیش ‍ از بنى هاشم به پیکار مى پردازیم و تا خون در رگ ماست نباید یک نفر از ایشان کشته شود مبادا که مردم بگویند: بزرگان خود را پیش انداختند و خود از بذل جان دریغ ورزیدند.
اصحاب شمشیران خود را به اهتزاز درآوردند و گفتند: ما همه بر آنیم که تو مى پسندى . من با دیدن این صحنه ها خوشحال شده گریان برمى گشتم که با برادرم حسین  علیه السلام  روبرو شدم . خود را آرام نموده ، در چهره او تبسم کردم .
فرمودند:  خواهرم
عرض کردم : بلى برادر جان !
فرمودند:  خواهرم ! از وقتى که از مدینه کوچ کردیم تبسم تو را ندیده بودم . اینک چرا خندانى
؟ عرض کردم : برادر جان ! به سبب این رویدادها که از بنى هاشم و اصحاب دیدم …
فرمودند:  خواهرم ! بدان ، اینان از عالم ذر اصحاب من بوده اند. این مژده جدم رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم ست . آیا مى خواهى پایدارى ایشان را ببینى  ؟
گفتم : آرى .
فرمودند:  در پشت خیمه باش
من در پشت خیمه ایستادم برادرم ندا داد:  خویشان من کجایند ؟
بنى هاشم  از خیام   برخاستند و عباس پیش از همه شتافت و عرض کرد: بله آقا جان ! بله چه مى فرمایى ؟
امام  علیه السلام  فرمودند:  مى خواهم پیمان تازه کنیم  . فرزندان حسین ، حسن ، على  علیهم السلام  ، جعفر و عقیل همه آمدند و فرمودند تا بنشینند.
سپس ندا داد:  حبیب بن مظاهر، زهیر، هلال و دیگر یارانم کجایند ؟
آنان نیز از خیمه ها سر بر آوردند و حبیب پیش تاخته عرض کرد: بلى یا اباعبدالله ! همه شمشیر به دست آمدند و فرمودند: تا بنشینند. خطبه بلیغى ایراد کرد و فرمودند:  یاران من ! بدانید که اینان جز آهنگ کشتن من و هر که با من باشد ندارند. من نگرانم شما کشته شوید. بیعتم را از شما برداشتم اینک هر که مى خواهد در این تاریکى شب  ره خود گیرد و  برود بنى هاشم و اصحاب هر کدام سخن گفتند و بر وفادارى خود پا فشردند .
امام  علیه السلام  چون وفادارى و پایدارى ایشان را دید فرمودند:  حال که چنین است سر بردارید و منازل خود را در بهشت بنگرید
پرده از عوالم غیب برداشته شد و ایشان منازل و حوریان و قصرهاى خویش را دیدند و صداى اشتیاق حوریان را شنیدند. پس همه برخاستند و شمشیر از نیام کشیده گفتند: یا اباعبدالله ! هم اینک فرمان ده تا بر این نامردمان بشوریم و پیکار کنیم تا خواسته خداوند در حق ما و ایشان فرا رسد!
امام  علیه السلام  فرمودند:  خدا رحمتتان کند و پاداش نیکتان دهد، بنشینید
سپس فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را به قبیله بنى اسد برگرداند
على بن مظاهر  اسدى   برخاست و پرسید: آقا جان ! چرا!
فرمودند:  پس از کشته شدن من زنان اسیر مى شوند. از اسیرى بانوان شما نگرانم
على بن مظاهر به خیمه خود رفت . همسرش با تبسم و ادب نزد او آمد. على گفت : مرا به حال خود گذار.
زن گفت : من همه سخنان فرزند فاطمه  علیها السلام   را شنیدم در آخر همهمه اى بود که ندانستم چه فرمودند؟ على گفت : خانم ! امام  علیه السلام  به ما فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را نزد عموزادگانش ‍ برگرداند، زیرا فردا من کشته مى شوم و بانوانم اسیر مى شوند
زن گفت : تو چه مى کنى ؟
گفت : برخیز تا تو را نزد خویشانت در بنى اسد ببرم .
زن برآشفت و گفت : به خدا سوگند، اءى فرزند مظاهر! با من منصفانه رفتار نمى کنى . آیا مى پسندى که دختران رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  اسیر شوند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که چادر از سر زینب برگیرند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که گوشواره از دختران زهرا  علیها السلام   بربایند و من در امام باشم ؟! آیا مى پسندى که تو نزد رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  رو سفید باشى و من نزد فاطمه زهرا  علیها السلام   رو سیاه باشم ؟! به خدا سوگند شما مردان را یارى مى رسانید و ما نیز بانوان را  من جز این را نمى پذیرم  !
على بن مظاهر گریان به سوى امام  علیه السلام  برگشت . امام  علیه السلام  پرسید:  چرا گریانى  ؟ عرض کرد: سرورم ! همسر اسدى من جز یارى و همراهى با شما را نمى پذیرد امام  علیه السلام  گریست و فرمودند:  خدا همه شما را پاداش نیک دهاد

موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام / فصل چهارم / شماره ی ۳۶۷

میم عین
تبلیغات